هوش مصنوعی: این شعر به توصیف باغی پرداخته است که هر عنصر آن، از سبزه‌ها تا شبنم‌ها، نماد و زبان حالی دارد. شاعر از حیرت نرگس، غم گل‌ها، و رازهای نهفته در غنچه‌ها سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که زیبایی باغ نه از باران بهاری، بلکه از حضور معشوق سرچشمه می‌گیرد. همچنین، عناصر طبیعت مانند آب و خاک به عنوان جوهره حیات توصیف شده‌اند.
رده سنی: 14+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده، و زبان شاعرانه ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ۷۷۹

هر سبزه سراپای زبانست در این باغ
هر شبنمی از دیده ورانست در این باغ

تا چشم گشوده است بود بیخود حیرت
نرگس که ز صاحب نظرانست در این باغ

سرسبزی گلها نه ز باران بهاریست
شد بی تو دلم آب و روانست در این باغ

بی او نه همین غنچه خورد خون دل از غم
گل نیز ز خمیازه کشانست در این باغ

از نیم تبسم ز لب غنچه کند گل
رازی که بصد پرده نهانست در این باغ

شد گرم طپش هر رگ گل چون دل بلبل
تا مرغ دلم بال فشانست در این باغ

خاصیت سیماب اگر نیست بشبنم
چون گوش گل امروز گرانست در این باغ

آب است که روح گل و جان تن خاکیست
هر جوی که جاریست روانست در این باغ

از جلوهٔ او دیدهٔ بد دور که دیده است
جز قد تو سروی که روانست در این باغ

امروز بوصف گل و سنبل دل جویا
چون غنچه سراپای زبانست در این باغ
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.