هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، درد و رنج عشق و جدایی را بیان می‌کند و از خشک‌شدن چشمه‌های زندگی و عشق در اثر ناملایمات و سخت‌گیری‌های دنیا سخن می‌گوید. شاعر از خشک‌شدن چشمه‌های عشق، خون در رگ‌ها و حتی لب‌های زاهد به عنوان نمادهایی از نبودن عشق و زندگی واقعی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و تمثیل‌های به‌کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۷۸۸

از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک
هر قطرهٔ خون در تن رنجور شود خشک

ای مغبچهٔ مگشا سر خم محتسب آمد
این چشمه مباد از نظر شور شود خشک

هر سر که در او زمزمهٔ عشق نباشد
امید که چون کاسهٔ طنبور شود خشک

هرگز نبرد نام می از مرده دلی ها
یارب لب زاهد چو لب گور شود خشک

آن زخم که لب تشنهٔ آب دم تیغ است
مپسند که همچون لب مخمور شود خشک

جویا ز تف آتش دل سیل سرشکم
چون آینه در دیدهٔ مهجور شود خشک
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.