هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از خشکی و حیرت سخن میگوید. شاعر از خشکی گلو، خون، اشک و حتی نامهای که مینویسد، شکایت دارد و در عین حال، تحت تأثیر حیرت و شگفتی قرار گرفته است. تصاویر شعری مانند خشک بودن اشک، خون و نامه، نشاندهندهی عمق احساسات و تنش درونی شاعر است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و تصاویر شاعرانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا سنگین باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی بیشتری دارد.
شمارهٔ ۷۸۹
نه همین چون نی، گلو بی دور ساغر بود خشک
موج خونم در سراپا همچو جوهر بود خشک
گرچه سر تا پا تنم در بزم حیرت بود چشم
چشم چشمش چون زره از پای تا سر بود خشک
گریه می کردم ولی از حیرت نظاره اش
اشک بر مژگان مرا چون آب خنجر بود خشک
می نوشتم نامه و خون از بنانم می چکد
حیرتی دارم که چون بال کبوتر بود خشک
دوش چون شد آتش رخسارش از می شعله ور
می چون آب آیینه ای جویا به ساغر بود خشک
موج خونم در سراپا همچو جوهر بود خشک
گرچه سر تا پا تنم در بزم حیرت بود چشم
چشم چشمش چون زره از پای تا سر بود خشک
گریه می کردم ولی از حیرت نظاره اش
اشک بر مژگان مرا چون آب خنجر بود خشک
می نوشتم نامه و خون از بنانم می چکد
حیرتی دارم که چون بال کبوتر بود خشک
دوش چون شد آتش رخسارش از می شعله ور
می چون آب آیینه ای جویا به ساغر بود خشک
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.