۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹۶

خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل
منصب در خاک و خون غلطیدن ارزانی به دل

تا کند با ناوک بیداد او نسبت درست
داده اند از روز اول شکل پیکانی به دل

غنچهٔ امید ما محنت پرستان بشکفد
رو کند از یاد زلفی چون پریشانی به دل

اهل عصیان را ندامت مایهٔ دل زندگی است
سودمند افتاده تریاق پشیمانی به دل

گر مسخر می تواند ساخت دیو نفس را
می رسد در ملک تن جویا سلیمانی به دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.