هوش مصنوعی:
این شعر از عشق، رنجهای عاشقانه و امید به وصال سخن میگوید. شاعر از درد فراق و غمهایش مینالد، اما در پایان به امیدواری و رسیدن به معشوق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند رنج و غم نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی دارد.
شمارهٔ ۸۰۱
می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال
پلک ها بر هم بود چسباندهٔ مشق خیال
گرد کلفت بسکه بر رخسارم از جوش غم است
روی بر دیوار در آیینه ام دارد مثال
صدمه های دل طپیدن سخت زور آورده است
بر فلک رفت استخوان پهلوی ما چون هلال
شاهراه وصل جانان پیش پا افتاده است
پای مالیدن ستم باشد ستم، چشمی بمال!
غم مخور جویا که زود از خاک برگیرد ترا
آنکه سازد پنجهٔ زربخش او گل را نهال
پلک ها بر هم بود چسباندهٔ مشق خیال
گرد کلفت بسکه بر رخسارم از جوش غم است
روی بر دیوار در آیینه ام دارد مثال
صدمه های دل طپیدن سخت زور آورده است
بر فلک رفت استخوان پهلوی ما چون هلال
شاهراه وصل جانان پیش پا افتاده است
پای مالیدن ستم باشد ستم، چشمی بمال!
غم مخور جویا که زود از خاک برگیرد ترا
آنکه سازد پنجهٔ زربخش او گل را نهال
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.