۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۰

یار می آید و به استقبال
می روم دمبدم ز حال به حال

هر چه شد دلنشین عزیز بود
مردم چشم آینه است مثال

چون تصور کنم میانش را
هست باریکتر ز راه خیال

در گلستان ز شرم سرو قدش
می گذارد چو نخل موم نهال

تن به کاهش دهد چو بدر منیر
هر که باشد به فکر کسب کمال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.