۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۵

آن سبک مغزی که بر تن پروری بنهاد دل
از خریت شد اسیر منجلاب آب و گل

می خورم هر لحظه زخم تازه ای زان چشم شوخ
بسکه از هر جنبش مژگان زند ناخن به دل

اختلاط زاهد افسرده با اهل نشاط
سخت ناچسبان بود چون خنده بر روی خجل

ننگ از افعال زشتت می کند دیو رجیم
وای اگر جویا ز کار خود نباشی منفعل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.