هوش مصنوعی: شاعر در این متن از اضطراب و بی‌قراری خود می‌گوید و از تلخی‌های زندگی و هجران شکایت می‌کند. او با استفاده از استعاره‌هایی مانند «رگ خواب» و «سیلاب»، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. همچنین، به عشق و مستی اشاره دارد و از تأثیرات آن بر روح و جسم خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و حزن‌آلود است و از استعاره‌های پیچیده استفاده می‌کند که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «مستی» و «هجران» برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۸۲۰

بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتابم
چو نبض خسته دایم در طپش باشد رگ خوابم

مرا دل کندن از صهبا کم از جان کندنی نبود
در اعضا ریشه دارد از رگ تلخی می نابم

ز مستی رتبهٔ جمشید باشد بینوایان را
بود تختم بساط خاک تا در عالم آبم

ز جوش گریه در شبهای هجران چشم آن دارم
که چون خاشاک بردارد زجای خویش سیلابم

کنم بی شکرین لعل تو گر پیمانه پیمایی
رگ تلخی زبان مار گردد در می نابم

مرا یاد بناگوشی چنین در تاب و تب دارد
کمند صید دل گردیده جویا موج مهتابم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.