هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و هجران معشوق خود میگوید و دردهای عاطفی و رنجهای ناشی از این عشق را بیان میکند. او از اشکهایش، اضطرابهای درونی و حیرت از رفتار معشوق سخن میگوید و احساس میکند که از دنیا و مردم زمانه رنجیده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنجش از دنیا و هجران نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۸۲۴
تا بود سودای زلفش در سر شوریده ام
دانهٔ زنجیر می ریزد سرشک از دیده ام
از تنم پیکان او زنجیر می آید برون
در شب هجران او از بس به خود پیچیده ام
چشم بینایی است هر داغی دل آشفته را
بسکه از جوش حیا زان رو نگه دزدیده ام
نیست جز یخ بلمز از حیرت حدیثی بر لبم
تا زبان ترک چشم یار را فهمیده ام
خاک من جویا پس از مردن غبار خاطر است
بسکه از اوضاع ابنای زمان رنجیده ام
دانهٔ زنجیر می ریزد سرشک از دیده ام
از تنم پیکان او زنجیر می آید برون
در شب هجران او از بس به خود پیچیده ام
چشم بینایی است هر داغی دل آشفته را
بسکه از جوش حیا زان رو نگه دزدیده ام
نیست جز یخ بلمز از حیرت حدیثی بر لبم
تا زبان ترک چشم یار را فهمیده ام
خاک من جویا پس از مردن غبار خاطر است
بسکه از اوضاع ابنای زمان رنجیده ام
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.