هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زیبایی‌های فصل بهار و احساسات عاشقانه خود سخن می‌گوید. او از دلبستگی به معشوق، جنون عشق، و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد و در عین حال، خود را همچون کوهی استوار و صبور توصیف می‌کند.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی مانند «داغ جنون» و «فیض صبر» نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۳۷

فصل بهار اسیر گل و سرو و سوسنم
در دام خود کشیده چو طاؤس گلشنم

داغ جنون گلی است که چون بر سرش زدم
مانند شمع ریشه دوانید در تنم

بیخود فتاده ام چو در آیینه شخص عکس
اما همیشه پشت به دیوار آهنم

گاه نظارهٔ تو ز مژگان بهم زدن
هر دم بر آتش جگر تشنه دامنم

کی تندباد حادثه بی جا کند مرا
از فیض صبر نام خدا، کوه آهنم

هر ناله ام شکافت جگر گاه شیر را
جویا ز جوش عشق می مرد افکنم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.