هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلباختگی سخن میگوید و خود را در وادی سرگشتگی و آوارگی میبیند. او با اشاره به افلاطون و مجنون، عمق احساسات خود را بیان میکند و از درد فراق و اشکهای بیپایان مینالد. در نهایت، او روی معشوق را چنان زیبا میداند که هر غنچهای در برابر آن، دلپری از خون دارد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اشارات ادبی مانند افلاطون و مجنون، درک آن را برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر میکند.
شمارهٔ ۸۵۱
بجز سر جوش می عقل آفرینی چون نمی دانم
خم میخانه را کمتر ز افلاطون نمی دانم
چه لاف همسری با قامت او می زنی ای سرو
به پیش مصرع قدش ترا موزون نمی دانم
ز پهلوی دلم هر قطره اش شور دگر دارد
سرشک دیدهٔ تر را کم از جیحون نمی دانم
زبس سرگشته ام، در وادی آوارگی خود را
کم از مجنون ندانم گر به از مجنون نمی دانم
حرامم باد سیر این چمن بی روی او جویا
اگر هر غنچهٔ گل را دلی پرخون نمی دانم
خم میخانه را کمتر ز افلاطون نمی دانم
چه لاف همسری با قامت او می زنی ای سرو
به پیش مصرع قدش ترا موزون نمی دانم
ز پهلوی دلم هر قطره اش شور دگر دارد
سرشک دیدهٔ تر را کم از جیحون نمی دانم
زبس سرگشته ام، در وادی آوارگی خود را
کم از مجنون ندانم گر به از مجنون نمی دانم
حرامم باد سیر این چمن بی روی او جویا
اگر هر غنچهٔ گل را دلی پرخون نمی دانم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.