۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶۹

حباب آسا فتد از دیدهٔ تر قطره اشکم
ز بس آهی نهان گردیده در هر قطره اشکم

گرفت از بس دلم از سردمهریهای او امشب
بدامن بسته می ریزد چو گوهر قطرهٔ اشکم

به چشم خویش دیدم امتزاج آب و آتش را
برون آورده تا از چاک دل سر قطرهٔ اشکم

از آن طبلی که خورد از دل طپیدن در شب هجران
پرد از شاخ مژگان چون کبوتر قطرهٔ اشکم

ز بس اندوخت فیض نور از طور دلم جویا
در گوش مه و خورشید شد هر قطرهٔ اشکم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.