هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از سوختن و فنا شدن در عشق سخن میگوید. او از آتش عشق و تأثیر آن بر وجود خود میگوید و چگونه این عشق او را به خاکستر تبدیل کرده است. همچنین، شاعر از خیالهای شبانه و رنگارنگ عشق و جدایی از معشوق سخن میگوید و اشکهایش را به آهوی رمیده تشبیه میکند. در نهایت، او از حیرت و نقاب جوهر خود میگوید که مانع از دیدار با معشوق شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۸۷۸
سوخت تا از پرتو آن آتشین خو پیکرم
صیقل آیینهٔ خورشید شد خاکسترم
در خیالم بسکه شب هر دم به رنگی آمدی
می توان صد رنگ گل رفتن ز روی بسترم
از پی هم می رود دور از وصال او سرشک
همچو فوج آهوی رم کرده از چشم ترم
چون شوم محوت نیاید از من، می شود
پردهٔ حیرت چو آیینه نقاب جوهرم
صیقل آیینهٔ خورشید شد خاکسترم
در خیالم بسکه شب هر دم به رنگی آمدی
می توان صد رنگ گل رفتن ز روی بسترم
از پی هم می رود دور از وصال او سرشک
همچو فوج آهوی رم کرده از چشم ترم
چون شوم محوت نیاید از من، می شود
پردهٔ حیرت چو آیینه نقاب جوهرم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.