هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رهایی از خود و رسیدن به مقام بیخودی سخن میگوید. او از وحشت و رمیدگی خود میگوید و این که به جایگاهی رسیده که مانند سایه در راه معشوق به خاک افتاده است. همچنین اشاره میکند که پردهدریهای غنچه را نباید فاش کرد و این راز را هزار بار از بلبل شنیده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۸۷۹
یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام
با وحشت آرمیده ام از بس رمیده ام
عرش برین مقام من از فیض بیخودی است
از خویش رفته رفته به جایی رسیده ام
چون سایه در ره تو به خاک اوفتاده ام
گرد ره فنا شده رنگ پریده ام
سر مگوی پرده دریهای غنچه را
جویا هزار بار ز بلبل شنیده ام
با وحشت آرمیده ام از بس رمیده ام
عرش برین مقام من از فیض بیخودی است
از خویش رفته رفته به جایی رسیده ام
چون سایه در ره تو به خاک اوفتاده ام
گرد ره فنا شده رنگ پریده ام
سر مگوی پرده دریهای غنچه را
جویا هزار بار ز بلبل شنیده ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.