۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷۹

یکرنگ بیخودی شده از خود بریده ام
با وحشت آرمیده ام از بس رمیده ام

عرش برین مقام من از فیض بیخودی است
از خویش رفته رفته به جایی رسیده ام

چون سایه در ره تو به خاک اوفتاده ام
گرد ره فنا شده رنگ پریده ام

سر مگوی پرده دریهای غنچه را
جویا هزار بار ز بلبل شنیده ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.