هوش مصنوعی:
این متن به توصیف حالات عاشقان و رنجهای آنان میپردازد. شاعر از دلهای خونین، غمهای فراوان و تحولات روحی عاشقان سخن میگوید. همچنین، به تأثیر عشق بر هستی و رسیدن به معراج از طریق خاکساری اشاره میکند. در پایان، از شکوه معشوق و تأثیر آن بر زبان و دل شاعر صحبت میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۶۱
از عاشقان چه گویم و صبر و توانشان
خندان بود چو لاله دل خونفشانشان
رفتم پی سراغ دل و دیده یافتم
در انتهای وادی وحشت نشانشان
عشاق را شکست غم از بس رسیده است
عقد گهر شده قلم استخوانشان
رسیده است به جایی عروج مستی من
که گشته درد می ناب گرد هستی من
هزار شکر که از فیض خاکساریها
رسانده است به معراج پایه پستی من
می شود سبز نهال سخن از جوی دهن
معنی تازه بود قوت بازوی دهن
شکوهٔ روی تو زینت ده لب گشت مرا
شد چو گل خون دلم غاره کش روی دهن
خندان بود چو لاله دل خونفشانشان
رفتم پی سراغ دل و دیده یافتم
در انتهای وادی وحشت نشانشان
عشاق را شکست غم از بس رسیده است
عقد گهر شده قلم استخوانشان
رسیده است به جایی عروج مستی من
که گشته درد می ناب گرد هستی من
هزار شکر که از فیض خاکساریها
رسانده است به معراج پایه پستی من
می شود سبز نهال سخن از جوی دهن
معنی تازه بود قوت بازوی دهن
شکوهٔ روی تو زینت ده لب گشت مرا
شد چو گل خون دلم غاره کش روی دهن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.