هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و زیبایی معشوق خود سخن میگوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند بوی گل، هوای صبح و گلی که از نزاکت میجوشد، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از نازکی و لطافت معشوقش میگوید و ترس از آسیب دیدن او را بیان میدارد. در پایان، شاعر به وحدت وجودی خود با معشوق اشاره میکند و میگوید که بدون او وجودی ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۸۲
پرند بوی گل پیراهن او
هوای صبح گرد دامن او
گلی دارم که از جوش نزاکت
کم از چیدن نباشد دیدن او
به بوی گل قسم بیرون میارید
ز جسم نازکش پیراهن او
که ترسم سایهٔ مژگان شوخش
کند جا چون رگ گل در تن او
مرا بی او وجودی نیست جویا
توانم خویش را گفتن من او
هوای صبح گرد دامن او
گلی دارم که از جوش نزاکت
کم از چیدن نباشد دیدن او
به بوی گل قسم بیرون میارید
ز جسم نازکش پیراهن او
که ترسم سایهٔ مژگان شوخش
کند جا چون رگ گل در تن او
مرا بی او وجودی نیست جویا
توانم خویش را گفتن من او
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.