۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸۲

پرند بوی گل پیراهن او
هوای صبح گرد دامن او

گلی دارم که از جوش نزاکت
کم از چیدن نباشد دیدن او

به بوی گل قسم بیرون میارید
ز جسم نازکش پیراهن او

که ترسم سایهٔ مژگان شوخش
کند جا چون رگ گل در تن او

مرا بی او وجودی نیست جویا
توانم خویش را گفتن من او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.