۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹۰

حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدار او
رنگ را آتش به جان افتاده از رخسار او

خانهٔ تن راست از باد نفس بیم زوال
خواب راحت کی سزد در سایهٔ دیوار او

صفا دارد ز بس اندام سیمین سمین او
بریزد سیل آب گوهر از کوه سرین او

چرا در عالم یکرنگی از رنجیدنش رنجم
که خط سرنوشت من بود چین جبین او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.