هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غنایی است که در آن شاعر از درد عشق، فراق و سوز دل خود سخن می‌گوید. او از زیبایی معشوق، تأثیرات عشق بر روح و روان و رنج‌های ناشی از آن می‌سراید. تصاویر شعری مانند شمع، گل، باغ، طاووس و... به کار رفته‌اند تا احساسات شاعر را به تصویر بکشند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و استفاده از استعاره‌های ادبی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات عمیق و غمگینانه هستند که برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۳۹ - در منقبت حضرت امام رضا (ع)‏

نیافت سوز من از چرب نرمیت تسکین
فزاید آتش سودای شمع را تدهین

نهان به پردهٔ تمکین بود ترا شوخی
به رنگ معنی برجسته در کلام متین

چو داغ لالهٔ نشکفته ام ز کثرت غم
گره شد آه گلوسوز در دل خونین

دل ز یاد جمال تو زیب و زینت یافت
قفس چنان که ز طاووس می شود رنگین

فرو رود به زمین سایه ات چو ریشهٔ سرو
قدم براه گذاری اگر به این تمکین

چنان ز یاد تو بر خویشتن بلرزد دل
که شیشه را به گداز آرد این می زورین

ز دیدن تو گل و غنچه رنگ و دل بازند
به سیر باغ خرامی اگر به این آیین

فغان که هر مژه بر هم زدن به بزم توام
فکنده صعوهٔ دل را به چنگل شاهین

ز ذکر نام تو چندان به خویش بالیدم
که خانه ام شده لبریز من بسان نگین

نفس جدا ز تو سوهان روح شد شبها
چه دور سونش جان گر بروبم از بالین

عیان بود چو رگ برگ گل ز جوش صفا
سحرگه از لب او موج بادهٔ دوشین

به خون بیگنهان کرده است چشم سیاه
چو خال گوشهٔ چشمت، که دیده گوشه نشین؟

سواره در نظر ما خوش آب و رنگ تری
که از تو رشک نگین خانه است خانهٔ زین

مرارت غمم از دل زدود شور لبت
چو لوز تلخ که می گردد از نمک، شیرین

چو آب آینه از جای خود نمی جنبد
به سوی بحر اگر بنگری به این تمکین

چنان جدا ز تو دل چون دماغ گشته ضعیف
که بر دماغ دلم بوی گل بود سنگین

ترا سزاست چو سرمست خواب ناز شوی
چو بوی غنچه ز گلبرگ بستر و بالین

به این امید که صید دلی به چنگ آرد
نشسته در پس مژگان نگاه او به کمین

گلو ز عار به آب حیات تر نکند
کسی که چالشینی برده زان لب نوشین

اگر به عمان ته جرعه ای بیفشانی
ز موج برح شود سر بسر لب شیرین

چو آینه همه تن می روم به روزن چشم
مگر که سیر ببینم جمال آن بت چین

رسد به سینهٔ پر داغ عاشق از مرهم
همان ستم که به گلشن رسیده از گلچین

به زیر خاک ببالد به خویش چون زر سرخ
به مرگ هم نرود داغ حسرت دیرین

مرا ز کلفت دل تار عنکبوت مثال
عیان به روی هوا گشته ناله های حزین

کمان عشق کشیدن مجال هر کس نیست
به عجز داده خدا دست و بازوی زورین

شهید لعل لب و نرگس سیاه توام
به گونه گونه محن کس چو من مباد قرین
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰ - تجدید مطلع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.