۷۳۴ بار خوانده شده

حکایت

یکی خوب کردار، خوش خوی بود
که بد سیرتان را نکو گوی بود

به خوابش کسی دید چون در گذشت
که باری حکایت کن از سرگذشت

دهانی به خنده چو گل باز کرد
چو بلبل به صوتی خوش آغاز کرد

که بر من نکردند سختی بسی
که من سخت نگرفتمی با کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:حکایت ذوالنون مصری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.