۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۱

مجاورم چو سگان بهر پارس در کویت
فرشته را نگذارم که بگذرد سویت

چه جای آنکه به بیگانه بینمت همدم
که جان خویش نخواهم که بشنود بویت

بدود آه جهانی سیه کنم هر شب
که بر کسی نفتد پرتو مه رویت

گشاد زلف تو صد دل بیک گره که گشود
گره گشای دل ماست سنبل مویت

چرا ز تلخی خوی تو جان من رنجد
که نوشداروی جان است تلخی خویت

بگوی با خط سبزت که کی رواست چو خضر
که می تو نوشی و ما خون دل ز پهلویت

ز شوق، چشم تو اهلی، رمیده از مردم
که مونس دل مجنون بس است آهویت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.