هوش مصنوعی: شاعر در این متن به عشق و علاقه‌ی شدید خود به معشوق اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که حتی حاضر نیست فرشته‌ای نیز به او نزدیک شود. او از رنج‌های عشق و دوری معشوق می‌نالد و زیبایی‌های معشوق را ستایش می‌کند. همچنین، شاعر از تلخی‌های رفتار معشوق شکایت دارد اما در عین حال آن را نوشداروی جان خود می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته در آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۸۱

مجاورم چو سگان بهر پارس در کویت
فرشته را نگذارم که بگذرد سویت

چه جای آنکه به بیگانه بینمت همدم
که جان خویش نخواهم که بشنود بویت

بدود آه جهانی سیه کنم هر شب
که بر کسی نفتد پرتو مه رویت

گشاد زلف تو صد دل بیک گره که گشود
گره گشای دل ماست سنبل مویت

چرا ز تلخی خوی تو جان من رنجد
که نوشداروی جان است تلخی خویت

بگوی با خط سبزت که کی رواست چو خضر
که می تو نوشی و ما خون دل ز پهلویت

ز شوق، چشم تو اهلی، رمیده از مردم
که مونس دل مجنون بس است آهویت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.