هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از بیوفایی معشوق و درد هجران مینالد و بیان میکند که عشق او بیپاسخ مانده و تنها مدعیان از دردهای کوچک شکوه میکنند. در نهایت، شاعر از زندگی بدون معشوق بیزار شده و آرزوی مرگ میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و درد هجران است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بیزاری از زندگی نیاز به درک عاطفی بالاتری دارد.
شمارهٔ ۴۶۵
باز شمعم خانه روشن، کوری اغیار کرد
عاقبت دود چراغ شب نشینان کار کرد
صد هزاران عاشق گل گشت و کس آهی نزد
مدعی از زخم خاری شکوه بسیار کرد
در سر بازار حسنش گل خریداری نیافت
گرچه چندین گل فروشی گل درین بازار کرد
دور ازان لبها نمی خواهم حیات و زندگی
زانکه هجر او مرا از زندگی بیزار کرد
پرده بگشود آن گل و اهلی ز حیرت دم نزد
گرچه با خود همچو بلبل صد سخن تکرار کرد
عاقبت دود چراغ شب نشینان کار کرد
صد هزاران عاشق گل گشت و کس آهی نزد
مدعی از زخم خاری شکوه بسیار کرد
در سر بازار حسنش گل خریداری نیافت
گرچه چندین گل فروشی گل درین بازار کرد
دور ازان لبها نمی خواهم حیات و زندگی
زانکه هجر او مرا از زندگی بیزار کرد
پرده بگشود آن گل و اهلی ز حیرت دم نزد
گرچه با خود همچو بلبل صد سخن تکرار کرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.