۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۲

سر من اگر نشانی ز در کنشت دارد
چکنم کسی چه داند که چه سرنوشت دارد

بصلاح و پند مردم تن من چگونه چون خم
نشود سرشته می که چنین سرشت دارد

نرسد بدرد نوشان المی ز سیل فتنه
که سراچه محبت نه بنای خشت دارد

چو قدح کشیم رنجد چو کنیم توبه گوید
که هنوز عاشق ما غم خوب و زشت دارد

چو شراب خورد اهلی ز کف حبیب امشب
که حواله صبوحی به می بهشت دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.