هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنج و اضطراب شب و روز میگوید و حالتی از خستگی و ناامیدی را توصیف میکند. او شب را مانند شمع سوخته و روز را مرده میداند و از تاریکی و سختیهای زندگی شکایت دارد. در پایان، با اشاره به یار و جمال روز، امیدی هرچند کوچک را بیان میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، همراه با توصیف احساسات پیچیده مانند ناامیدی و امید، برای درک بهتر به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
شمارهٔ ۸۵۷
از بیم غصه شب و خوف ملال روز
روزم خیال شب کشد و شب خیال روز
آسوده خسته یی که بخواب عدم بود
وارسته از عذاب شب و قیل و قال روز
شب همچو شمع سوخته و روز مرده ایم
آنست حال ما شب و اینست حال روز
آن چشمه حیات کجا تیره دل کجا
هرگز که دید در شب ظلمت مجال روز
امشب که یار زلف پریشان گشاده است
اهلی بیا و در دل شب بین جمال روز
روزم خیال شب کشد و شب خیال روز
آسوده خسته یی که بخواب عدم بود
وارسته از عذاب شب و قیل و قال روز
شب همچو شمع سوخته و روز مرده ایم
آنست حال ما شب و اینست حال روز
آن چشمه حیات کجا تیره دل کجا
هرگز که دید در شب ظلمت مجال روز
امشب که یار زلف پریشان گشاده است
اهلی بیا و در دل شب بین جمال روز
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.