۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۱۶

از آن به جور دل مبتلای من داری
که اعتماد بسی بر وفای من داری

ز آستان خودم دور میکنی لیکن
کدام عاشق یکدل به جای من داری

جدا کند من دیوانه را فلک از تو
به سنگ تفرقه هر گه هوای من داری

ز گریه رام من ای مرغ بخت کی گردی
که وحشی دگر از های های من داری

دوای زخم ملامت که میکشد اهلی
همین بسست که گویی برای من داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.