۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰

بزرگوار خدایا من آن تهیدستم
که خجلتم نگذارد که سر بر آرم هیچ

بخوشه چینی ام از خرمن کرم بنواز
که من نکاشته ام تخم و گر بکارم هیچ

بزیر بار گنه مانده ام ببدکاری
ز کار و بار چه پرسی که کار و بارم هیچ

بخاندان محمد که از محبتشان
متاع هر دو جهان را نمی شمارم هیچ

بجز محبت اینخاندان مپرس از من
که جز محبت این خاندان ندارم هیچ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.