۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳

حال درویش خسته باز مپرس
غم دیرینه بازگو چکنم

بسخن گر شوی صلاح اندیش
چون نباشی سخن شنو چکنم

چون فلک آتشم بخرمن زد
فکر کشت و غم درو چکنم

نیست در دست من چو سیم و زری
دل بکار جهان گرو چکنم

من که در عالمم جوی نبود
همه عالم به نیم جو چکنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.