۱۱۶ بار خوانده شده
بیگانه وشی که دیر دیرش بینند
به زانکه بدوستی دلیرش بینند
دریاب که گل بتازه روییست عزیز
خوارست بهفته یی که سیرش بینند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
به زانکه بدوستی دلیرش بینند
دریاب که گل بتازه روییست عزیز
خوارست بهفته یی که سیرش بینند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.