هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عرفانی و مدحی است که در آن شاعر از الطاف و رحمت الهی، عدالت و قدرت حاکم، و فضایل اخلاقی و هنری فردی خاص (احتمالاً یک حاکم یا شخصیت برجسته) سخن میگوید. شاعر به زیباییهای طبیعت، هنر، و فضایل انسانی نیز اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
بخش ۱۴ - مدح خواجه معین الدین محمد صاعدی
ساقی از اقبال تو ما سر خوشیم
وز می الطاف تو یکسر خوشیم
بر غم ما چون دل رحمت بود
رحم تو هم داخل رحمت بود
بخت تو کز پنجه شیر آب خورد
جرعه او غنچه سیراب خورد
شکر تو دل کردنش آزاد گیست
از حق تو گردنش آزاد کیست
دل بود از نعمت او کام بخش
دارد از او خلقی از انعام بخش
کام دل از نعمتش انعام شد
خاصه که از همتش آن عام شد
با همه کس خلق وی آنسان بود
بهتر از آن ذات کی انسان بود
ای بتو از رحمت حق صد کرم
سامعه بی وصف تو گوید کرم
بر فلک از همت خود صاعدی
صاعد و در ظل تو صد صاعدی
نام تو از غایت حرمت معین
با همه از غایت همت معین
قاضی اسلامی و قاضی نشان
میدهی از آتی و ماضی نشان
ظاهر از اطوار تو انوار دین
کم نشد احسان تو از واردین
رحمت حق وارد عدلت بود
قوت دین شاه عدلت بود
خشم تو چون صاعقه سوزان بود
آتش قهرت همه سوز آن بود
هیبت تو چون همه جا شاهدست
کم کسی از بیم تو با شاهدست
ضد تو گر آگه حکمت بود
گردن او در ته حکمت بود
سایلت از در طلب ار چین کند
روی تو مقبل عجب ار چین کند
نظم تو از مدحت شعری فزون
صفوتش از صفوت شعری فزون
نثر تو طوفان کند از منشیات
پیش تو سحبان بود از منسیات
خط تو سردفتر یاقوت شد
صفوت او جوهر یاقوت شد
در ره مسجد و دیر از تو خیر
بانی خیری تو و غیر از تو خیر
کی حق تو می برم الحق زیاد
عمر تو می بایدم از حق زیاد
تا بود این خانه محکم بپای
بر سر ما و عالم بپای
وز می الطاف تو یکسر خوشیم
بر غم ما چون دل رحمت بود
رحم تو هم داخل رحمت بود
بخت تو کز پنجه شیر آب خورد
جرعه او غنچه سیراب خورد
شکر تو دل کردنش آزاد گیست
از حق تو گردنش آزاد کیست
دل بود از نعمت او کام بخش
دارد از او خلقی از انعام بخش
کام دل از نعمتش انعام شد
خاصه که از همتش آن عام شد
با همه کس خلق وی آنسان بود
بهتر از آن ذات کی انسان بود
ای بتو از رحمت حق صد کرم
سامعه بی وصف تو گوید کرم
بر فلک از همت خود صاعدی
صاعد و در ظل تو صد صاعدی
نام تو از غایت حرمت معین
با همه از غایت همت معین
قاضی اسلامی و قاضی نشان
میدهی از آتی و ماضی نشان
ظاهر از اطوار تو انوار دین
کم نشد احسان تو از واردین
رحمت حق وارد عدلت بود
قوت دین شاه عدلت بود
خشم تو چون صاعقه سوزان بود
آتش قهرت همه سوز آن بود
هیبت تو چون همه جا شاهدست
کم کسی از بیم تو با شاهدست
ضد تو گر آگه حکمت بود
گردن او در ته حکمت بود
سایلت از در طلب ار چین کند
روی تو مقبل عجب ار چین کند
نظم تو از مدحت شعری فزون
صفوتش از صفوت شعری فزون
نثر تو طوفان کند از منشیات
پیش تو سحبان بود از منسیات
خط تو سردفتر یاقوت شد
صفوت او جوهر یاقوت شد
در ره مسجد و دیر از تو خیر
بانی خیری تو و غیر از تو خیر
کی حق تو می برم الحق زیاد
عمر تو می بایدم از حق زیاد
تا بود این خانه محکم بپای
بر سر ما و عالم بپای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۴۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۳ - مدح شاه اسماعیل
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - آغاز داستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.