۱۶۰ بار خوانده شده

بخش ۱۵ - آغاز داستان

ساقی از الطاف تو می بر کف است
وز تف دل دجله خون در کف است

میبرد آب دل ریشم خمار
مرهم ریشم نه و پیشم خم آر

میدهد این غمزده کامش شراب
می همه خیر تن و نامش شر آب

شیره تا کم ده و بین شورها
تا همه شیرین کنم این شورها

حرف من از وادی رونق شنو
تا کند این بادیه رو نقش نو

خوانده ام از دفتر صاحبدلان
گوش کن ای دلبر صاحبدل آن

قصه شاهنشهی از حد زنگ
تیغ وی از خون همه در حد زنگ

کی لقب از خانه و کوی کیان
بنده نار او شده خوی کی آن

ملک خود آراسته از جاه خویش
واقف بیگانه و آگاه خویش

لشگر او تاخته در کار زار
دشمن خود ساخته در کارزار

زر بر او خاک در از پایمال
سوده بر افلاک سر از پای مال

آمده زان سیم و زر آتش پرست
آفت پروانه در آتش پرست

آنشه سنگین دل بی باک زاد
گوهری از فطرت خود پاک زاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۴ - مدح خواجه معین الدین محمد صاعدی
گوهر بعدی:بخش ۱۶ - صفت دخترکی که نامش گل بود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.