۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸

مدام محرم صهبا بود پیاله ما
به گرد مهر تنیده ست خط هاله ما

زهی ز گرمی خویت نفس گرانمایه
گداز ناله ما آبیار ناله ما

چمن طراز جنونیم و دشت و کوه از ماست
به مهر داغ شقایق بود قباله ما

به دل ز جور تو دندان فشرده ایم و خوشیم
ز استخوان اثری نیست در نواله ما

تو زودمستی و ما رازدار خوی توایم
شراب درکش و پیمانه کن حواله ما

درازی شب هجران ز حد گذشت، بیا
فدای روی تو عمر هزار ساله ما

جنون به بادیه پرداز گلستان بخشید
سواد دیده آهوست داغ لاله ما

ز سعی هرزه به بیحاصلی علم گشتیم
چو باد بید پدید آمد از اماله ما

همین گداختن است آبروی ما غالب
گهر چه ناز فروشد به پیش ژاله ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.