۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۹

هر که را بینی ز می بیخود، ثنایش می نویس
بهر دفع فتنه حرزی از برایش می نویس

ای رقم سنج یمین دوست بیکاری چرا
خود سپاس دست خنجر آزمایش می نویس

آنچه همدم هر شب غم بر سرم می بگذرد
هر سحر یکسر به دیوار سرایش می نویس

گر همین دیو و غریو و رنگ و نیرنگست و بس
هر کجا شیخی ست کافر ماجرایش می نویس

خواریی کاندر طریق دوستداری رو دهد
از مداد سایه بال همایش می نویس

می فرستی نامه وین را چشم زخمی در پی ست
چشم حاسد کور بادا در دعایش می نویس

هر که بعد از مرگ عاشق بر مزارش گل برد
فتوی از من در بتان زود آشنایش می نویس

رحمی از معشوق هر جا در کتابی بنگری
بر کنار آن ورق جانها فدایش می نویس

ای که با یارم خرامی گر دل و دستیت هست
نام من در رهگذر بر خاک پایش می نویس

هر کجا غالب تخلص در غزل بینی مرا
می تراش آن را و مغلوبی به جایش می نویس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.