هوش مصنوعی: این شعر از غالب، بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره تنهایی، رنج‌های درونی، و عشق است. او از محشر رسوایی خود، تماشای خلق، و داغ شکیبایی سخن می‌گوید. همچنین، به ضعف و ناتوانی خود اشاره کرده و از عشق و شوق به معشوق یاد می‌کند. در نهایت، شعر به تنهایی و جفای نفس می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی این شعر نیاز به درک و تجربه زندگی دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و تنهایی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۵۳

بی پردگی محشر رسوایی خویشم
در پرده یک خلق تماشایی خویشم

نقش به ضمیر آمده نقش طرازم
حاشا که بود دعوی پیدایی خویشم

نی جلوه نازی نه تف برق عتابی
او فارغ و من داغ شکیبایی خویشم

در کشمکش گریه ز هم ریخت وجودم
هر قطره فرو خوانده به همتایی خویشم

ذوق لب نوشین که آمیخته با جان
کاین مایه در انداز جگرخایی خویشم؟

آسودگی از خس که به تابی ز میان رفت
چون شمع در آتش ز توانایی خویشم

تاری شده از ضعف سراپایم و اکنون
از گریه به بند گهرآمایی خویشم

با بوی تو جولان سبک خیزی شوقم
در کوی تو مهمان گران پایی خویشم

عرض هنرم زرد کند روی حریفان
مهتاب کف دست تماشایی خویشم

غالب ز جفای نفس گرم چه نالی؟
پندار که شمع شب تنهایی خویشم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.