۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۲

بتی دارم از اهل دل رم گرفته
به شوخی دل از خویشتن هم گرفته

ز سفاک گفتن چو گل برشکفته
درین شیوه خود را مسلم گرفته

رگ غمزه از نبش مژگان گشوده
سر فتنه در زلف پر خم گرفته

به رخساره عرض گلستان ربوده
به هنگامه عرض جهنم گرفته

فسون خوانده و کار عیسی نموده
پری بوده و خاتم از جم گرفته

ز ناز و ادا تن به معجر نداده
به شرم و حیا رخ ز محرم گرفته

دمش رخنه در زهد یوسف فگنده
غمش گندم از دست آدم گرفته

گهی طعنه بر لحن مطرب سروده
گهی خرده بر نطق همدم گرفته

به بیداد صد کشته بر هم نهاده
به بازیچه صد گونه ماتم گرفته

به رویش ز گرمی نگه تاب خورده
به کویش به رفتن صبا دم گرفته

نیارد ز من هیچگه یاد، هرگز
مگر خوی خاقان اعظم گرفته

ظفر کز دم اوست در نکته سنجی
که غالب به آوازه عالم گرفته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.