۲۷۶ بار خوانده شده

بخش ۳۰ - چو گلشه سوی شام شد مستمند

چو گلشه سوی شام شد مستمند
بیاورد بابش یکی گوسفند

ز بهر حیل سرش ببرید زود
به کرباس اندر بپیچید زود

بخوابید در خیمه چون مردگان
شب تیره برداشت بانگ و فغان

برآورد با زن بهٔک جا خروش
که آوخ ز گلشاه ببرید هوش

همه اهل حی جمله گرد آمدند
سلبها دریدند و گریان شدند

بشد باب گلشاه گوری بکند
نهادش به گور اندرون گوسفند

همه اهل حی راست پنداشتند
سراسر همه نوحه برداشتند

همه جملگی زار و گریان شدند
چو ماهی ابر تابه بریان شدند

دل خلق با درد پیوسته شد
بریشان در خرمی بسته شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۹ - بردن گلشاه به شام
گوهر بعدی:بخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.