۲۷۰ بار خوانده شده

بخش ۳۲ - شعر گفتن ورقه در هجر گلشاه

دریغا که آن زاد سرو بلند
نهان گشت در زیر خاک نژند

ندانم همی زین بتر روزگار
کی بر جانم آمد بر نخست کینه آر

تو ای تن در درد و عم برگشای
ابا هیچ کس خوش مباش و مخند

تو ای ورقه از بهر جانان خویش
بدل بر در شادکامی ببند

کنون کآن دلارام رفت از برت
تو دل نیز بر مهر خوبان مبند

ایا نو شکفته گل بوستان
ز بارت که چیدوز بیخت که کند؟

بگیرید ای مردمان دست من
بریدم سوی گور آن مستمند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه
گوهر بعدی:بخش ۳۳ - زاری کردن ورقه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.