هوش مصنوعی:
این متن از ناپایداری و بیوفایی دنیا سخن میگوید و بیان میکند که نباید دل به دنیا بست زیرا پر از ناجوانمردی و ناپاکی است. شاعر از رنجها و خیانتهایی که از دیگران دیده میگوید و امیدوار است که خداوند در روز قیامت داد او را از ستمکاران بگیرد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند خیانت و ناامیدی نیاز به بلوغ ذهنی دارد.
بخش ۴۵ - شکوهٔ شاعر
دریغا که بد مهر گردان جهان
ندارد وفا با کسی جاودان
نباید همی بست دل را در وی
که بس نابکارست و بس زشت روی
بسا مهر پیوسته و بسته دل
که او کرد بی کام دل زیر گل
بس اومیدها را که دردل شکست
بسی بندها کو گشاد و ببست
اگر من بگویم که با من چه کرد
چه آورد پیشم زداغ وز درد
بماند عجب هر کس از کار من
خورد تا بجاوید تیمار من
مرا قصه زین طرفه تر اوفتاد
ولیکن نیارم گذشتن بهٔاد
اگر زندگانی بود، آن سمر
بگویم که چون بد همه سر بسر
چه کردند با من ز مکر و حیل
کسانی کشان بود دل پر دغل
ز مرد و زن و پیر و برنا به هم
ز شهری و ترک و ز بیش و ز کم
سپردم بهٔزدان من آن را تمام
کهٔزدان کند حکم روز قیام
ستاند ز هر ناکسی داد من
رسد روز محشر به فریاد من
ندارد وفا با کسی جاودان
نباید همی بست دل را در وی
که بس نابکارست و بس زشت روی
بسا مهر پیوسته و بسته دل
که او کرد بی کام دل زیر گل
بس اومیدها را که دردل شکست
بسی بندها کو گشاد و ببست
اگر من بگویم که با من چه کرد
چه آورد پیشم زداغ وز درد
بماند عجب هر کس از کار من
خورد تا بجاوید تیمار من
مرا قصه زین طرفه تر اوفتاد
ولیکن نیارم گذشتن بهٔاد
اگر زندگانی بود، آن سمر
بگویم که چون بد همه سر بسر
چه کردند با من ز مکر و حیل
کسانی کشان بود دل پر دغل
ز مرد و زن و پیر و برنا به هم
ز شهری و ترک و ز بیش و ز کم
سپردم بهٔزدان من آن را تمام
کهٔزدان کند حکم روز قیام
ستاند ز هر ناکسی داد من
رسد روز محشر به فریاد من
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
گوهر بعدی:بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.