شمارهٔ ۴۰ - در وصف قلعه
قوی قلعه او که خاکش بپاکی
چو قلعی ولیکن از و عاجز آذر
پر از زرکانی و تیغ یمانی
پر از شیر جنگی و ببر دلاور
ز ماهی فروترش بنیاد لیکن
گذشته سربارش از چرخ اخضر
شده سد یأجوج خوار از بروجش
ز دیوار او دیو حیران و مضطر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چو قلعی ولیکن از و عاجز آذر
پر از زرکانی و تیغ یمانی
پر از شیر جنگی و ببر دلاور
ز ماهی فروترش بنیاد لیکن
گذشته سربارش از چرخ اخضر
شده سد یأجوج خوار از بروجش
ز دیوار او دیو حیران و مضطر
۲۹۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹ - از چکامه ای
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱ - فقر شاعر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.