۲۵۱ بار خوانده شده
قوی قلعه او که خاکش بپاکی
چو قلعی ولیکن از و عاجز آذر
پر از زرکانی و تیغ یمانی
پر از شیر جنگی و ببر دلاور
ز ماهی فروترش بنیاد لیکن
گذشته سربارش از چرخ اخضر
شده سد یأجوج خوار از بروجش
ز دیوار او دیو حیران و مضطر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چو قلعی ولیکن از و عاجز آذر
پر از زرکانی و تیغ یمانی
پر از شیر جنگی و ببر دلاور
ز ماهی فروترش بنیاد لیکن
گذشته سربارش از چرخ اخضر
شده سد یأجوج خوار از بروجش
ز دیوار او دیو حیران و مضطر
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹ - از چکامه ای
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱ - فقر شاعر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.