۲۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷ - چکامه ای شیوا در صنعت تکریر

باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر
هجرانش باره باره بمن برنهاد بار

ز آن ذره ذره، ذره بدل آیدم چو کوه
ز آن باره باره، باره بچشم آیدم غبار

دیدنش نوبه نوبه، چو نو ماه گاه گاه
رفتنش گوشه گوشه، کران کرده زی دیار

زین نوبه نوبه، نوبه خوابم شده تباه
ز ان گوشه گوشه، گوشه جان و دلم فکار

دل گشته رخنه رخنه بزاری بتیغ هجر
ز آن مشک توده توده بر آن گرد لاله زار

ز آن رخنه رخنه، رخنه شده عقل و دین مرا
ز آن توده توده، توده بدل بر غم نگار

دندانش دانه دانه در است جانفزای
لبهاش پاره پاره عقیق است آبدار

ز آن دانه دانه، دانه در یتیم زرد
ز آن پاره پاره، پاره یاقوت سرخ خوار

حوری که تیره تیره بپوشد رخان روز
چونانکه طره طره شود طره بر عذار

ز آن تیره تیره، تیره شود نور آفتاب
ز آن طره طره، طره شود طره تتار

طره اش چو حلقه حلقه قطار از پی قطار
حلقه اش چو چشمه چشمه نور هدی قطار؟

ز آن حلقه حلقه، حلقه زنجیر شرمگین
ز آن چشمه چشمه، چشمه خورشید درد خوار

زلفینش نافه نافه گشاید نثار مشک
رخسارش لاله لاله نماید فروغ نار

ز آن نافه نافه، نافه خوشبوی با دریغ
ز آن لاله لاله، لاله خود روی شرمسار

سیم است بیضه بیضه بر آن سیم سنگدل
ریحان دسته دسته بر آن طرف گل نگار

ز آن بیضه بیضه، بیضه کافور جفت خاک
ز آن دسته دسته، دسته سنبل ببوی خار

تیمار عقده عقده، اندر دلم ز دست
و ز خواجه تحفه تحفه نشاط دل و قرار

ز آن عقده عقده، عقده ابروی تو مدام
ز آن تحفه تحفه، تحفه چنین مدح نامدار

دی خواجه تازه تازه بر الفاظ شعر من
ز آن گونه گونه نیز بمن کرد بر نثار

ز آن تازه تازه، تازه بهر شهر ازو شکر
ز آن گونه گونه، گونه من چون گل بهار

همتش پایه پایه عزیز و شود بلند
گسترده سایه سایه، از هر سویئی هزار

ز آن پایه پایه، پایه گه خدمت ملوک
ز آن سایه سایه، سایه گه سجده کبار

دینار کیسه کیسه دهد اهل فضل را
چونانکه سله سله برد طاقت ستار

ز آن کیسه کیسه، کیسه صراف عیب گیر
ز آن سله سله، سله بزاز مستعار

از عطر حبه حبه دهد هر کسی عطا
از جود ریزه ریزه کم و بیش پر عیار
...

او باز حقه حقه دهد عطر خلق را
چونانکه تخته تخته دهد عود را کبار

ز آن حقه حقه، حقه سیماب زار از اوست
ز آن تخته تخته، تخته ارزیز زبر و زار

از چرخ بهره بهره طرب باد خواجه را
وز خلق شهره شهره ثناهاش یادگار

ز آن بهره بهره، بهره رسیده بمانعم
زآن شهره شهره، شهره ایام شهریار

از چرخ برخه برخه سعادت بجانش باد
از عرش جمله جمله ز احسان کردگار

ز آن برخه برخه، برخه ابر جان او ز سعد
ز آن جمله جمله، جمله مرا و را ز بخت یار

تا هست سوره سوره کتاب خدای ما
وز علم نکته نکته بهر سوره آشکار

ز آن سوره سوره، سوره مهترش باد حرز
ز آن نکته نکته، نکته بهترش غمگسار

تا هست خامه خامه بهر بادیه زریک
وز باد غیبه غیبه بر او نقش بی شمار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶ - رباعی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸ - در ثنای ممدوح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.