۲۰۱ بار خوانده شده

بخش ۶۱ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن

دگر گفت کای جمله،دریای راز
مرا مشکلی هست بگشای راز

به گیتی جفاکاره و دل شکن
که بینی که بد گشت با انجمن

بگریید زان پیر آموزگار
که این بد نباشد بجز روزگار

کزو هیچ بیچاره خشنود نیست
نبینم کسی را کزو دود نیست

همه دل فکارند و گشته نژند
ازو هر دلی خسته و مستمند

بدین سان که بینی جهنده جهان
برآرد بلند و کشد ناگهان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۰ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن پیر برهمن
گوهر بعدی:بخش ۶۲ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.