هوش مصنوعی:
در این متن، گفتوگویی بین دو شخصیت (شه هندوان و فرامرز) صورت میگیرد که در آن شه هندوان خود را از توصیفات فرامرز بینیاز میداند و او را به بازگشت و ابلاغ پیام به سالار نو تشویق میکند. سپس صحنهای از آمادهسازی لشکر و حرکت آن به سوی میدان نبرد توصیف میشود. در ادامه، توصیفی از یک پهلوان هندی به نام تجانو ارائه میشود که با ویژگیهای اغراقآمیز (مانند قدرت و هیبت) توصیف شده است. در نهایت، صحنهای از حرکت لشکر و آمادهسازی برای نبرد به تصویر کشیده میشود.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین حماسی و نبرد است که ممکن است برای کودکان کمسن مناسب نباشد. همچنین، استفاده از توصیفات اغراقآمیز و صحنههای نبرد نیاز به درک ادبی و تاریخی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
بخش ۹۱ - پاسخ دادن رای هند،فرستاده فرامرز را
شه هندوان پاسخش دادباز
که هستم ازین گفته ها بی نیاز
تو برگرد از ایدر بزودی برو
ببر پاسخ از من به سالار نو
که تو نورسیده سپهدار گرد
تو از خویشتن دیده ای دستبرد
چو بازوی مردان نپیموده ای
از آن بازوی خویش بستوده ای
تو با آهوان ساختی کارزار
نه من شیر دشتم نه گور شکار
نبینی مرا روزگار نبرد
بدانگه که مرد اندرآید به مرد
به تخت مهی برنسازم درنگ
من و تیغ هندی و میدان جنگ
یکی برگرایم فرامرز را
سوران و گردان آن مرز را
کیانوش را خلعت آراستند
کلاه و قبا و کمر خواستند
همانگاه بیرون شد از پیش شاه
دلاور کیانوش زرین کلاه
از ایوان به میدان گذر کرد رای
بفرمود تا دردمیدند نای
سپه گرد شد بر در رای هند
ز چین و زکشمیر و از مرز سند
بفرمود کز شهر بیرون شوند
دلاور سوی دشت وهامون شوند
برون شد زهندوستان لشکری
که هر فوج از ایشان بد از کشوری
سواران نیزه ور نامدار
همانا که بودند سیصدهزار
یکی پهلوان بد تجانو به نام
به مردی بگسترده در هند نام
چو دیوی بد آن سهمگین دیو زشت
ز دود تف دوزخ او را سرشت
به بالا زسی رش بدی او فزون
چو پیلانش دندان،دو دیده چو خون
به بازوی پیل وبه نیروی شیر
به چنگال،همچون هژبر دلیر
به تک همچو باد وبه تن،همچو کوه
زمین از کشیدندش گشتی ستوه
زلشکر بدو داد پنجه هزار
سواران گرد ودلیران کار
فرامرز را تا پذیره شود
ابا پیل و کوس وتبیره شود
بدو رای گفت ای یل نیکخواه
شب وروز باید طلایه به راه
که ایرانیان اندرآیند زود
به تیغ و به زوبین برآرند دود
هرآن کس که دارد بدین ملک رای
نباید که مانی یکی را به جای
بیامد تجانوی،مانند باد
پرازکینه سر سوی لشکر نهاد
زغریدن کوس واسب نبرد
زآواز گردان و از خاک گرد
تو گفتی پدیدار شد رستخیز
سم اسب با گرد گفتا که خیز
همی گرد بر شد به کردار باد
جهان گشت پرکینه و پرفساد
پر از غلغل و گفتگو شد جهان
روان گشت از تن،دل بدنهان
بدین گونه می راند لشکر چو کوه
چنین تا رسید اندر ایران گروه
که هستم ازین گفته ها بی نیاز
تو برگرد از ایدر بزودی برو
ببر پاسخ از من به سالار نو
که تو نورسیده سپهدار گرد
تو از خویشتن دیده ای دستبرد
چو بازوی مردان نپیموده ای
از آن بازوی خویش بستوده ای
تو با آهوان ساختی کارزار
نه من شیر دشتم نه گور شکار
نبینی مرا روزگار نبرد
بدانگه که مرد اندرآید به مرد
به تخت مهی برنسازم درنگ
من و تیغ هندی و میدان جنگ
یکی برگرایم فرامرز را
سوران و گردان آن مرز را
کیانوش را خلعت آراستند
کلاه و قبا و کمر خواستند
همانگاه بیرون شد از پیش شاه
دلاور کیانوش زرین کلاه
از ایوان به میدان گذر کرد رای
بفرمود تا دردمیدند نای
سپه گرد شد بر در رای هند
ز چین و زکشمیر و از مرز سند
بفرمود کز شهر بیرون شوند
دلاور سوی دشت وهامون شوند
برون شد زهندوستان لشکری
که هر فوج از ایشان بد از کشوری
سواران نیزه ور نامدار
همانا که بودند سیصدهزار
یکی پهلوان بد تجانو به نام
به مردی بگسترده در هند نام
چو دیوی بد آن سهمگین دیو زشت
ز دود تف دوزخ او را سرشت
به بالا زسی رش بدی او فزون
چو پیلانش دندان،دو دیده چو خون
به بازوی پیل وبه نیروی شیر
به چنگال،همچون هژبر دلیر
به تک همچو باد وبه تن،همچو کوه
زمین از کشیدندش گشتی ستوه
زلشکر بدو داد پنجه هزار
سواران گرد ودلیران کار
فرامرز را تا پذیره شود
ابا پیل و کوس وتبیره شود
بدو رای گفت ای یل نیکخواه
شب وروز باید طلایه به راه
که ایرانیان اندرآیند زود
به تیغ و به زوبین برآرند دود
هرآن کس که دارد بدین ملک رای
نباید که مانی یکی را به جای
بیامد تجانوی،مانند باد
پرازکینه سر سوی لشکر نهاد
زغریدن کوس واسب نبرد
زآواز گردان و از خاک گرد
تو گفتی پدیدار شد رستخیز
سم اسب با گرد گفتا که خیز
همی گرد بر شد به کردار باد
جهان گشت پرکینه و پرفساد
پر از غلغل و گفتگو شد جهان
روان گشت از تن،دل بدنهان
بدین گونه می راند لشکر چو کوه
چنین تا رسید اندر ایران گروه
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۹۰ - رفتن فرامرز به هندوستان ونشاندن دستور در مرز خرگاه و نامه نوشتن به رای هند
گوهر بعدی:بخش ۹۲ - رزم فرامرز با تجانوی هندی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.