هوش مصنوعی:
نامهای از یک پهلوان به شاه ایران نوشته شده است که در آن ابتدا به ستایش خداوند پرداخته و سپس از پیروزی خود در نبرد با مردی بداندیش به نام مهارک در قنوج خبر میدهد. پهلوان، مهارک را شکست داده و تخت او را به شاه ایران تقدیم میکند. فرستادهی پهلوان نزد شاه میرود و نامه را به همراه گزارش دقیق از رویدادها ارائه میدهد. شاه از شنیدن خبر خوشحال شده و به پهلوان درود میفرستد و به فرستاده پاداش میدهد.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم حماسی و تاریخی است که ممکن است برای کودکان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به نبرد و خشونت در متن وجود دارد که مناسب سنین بالاتر است.
بخش ۱۱۴ - نامه نوشتن فرامرز به شاه کیخسرو
به نامه درون سر به سر یاد کرد
ز رزم و ز پرخاش روز نبرد
نخستین که بر نامه بنهاد دست
زعنبر سر خامه را کرد مست
ستایش نمودش زیزدان پاک
خداوند کیوان و خورشید وخاک
خدایی که جان و روان آفرید
به یک مشت خاکی توان آفرید
ازوباد بر شاه ایران درود
مبادا کم و کاست آن تار و پود
رسیدم به قنوج ای شهریار
ابا رای هندی شه نامدار
یکی مرد بودی مهارک به نام
بداندیش و خیره سر و ناتمام
همان جای رای آمدش آرزوی
چنان ابله و ناکس و خیره روی
به بخت شهنشاه ایران زمین
بپرداختم بیخ او از زمین
نشاندم به تخت خود آن نامدار
به فیروزی ودولت شهریار
کنون بنده ام شهریار جهان
چه فرمایدم آشکار و نهان
فرستاده برجست و آمد به راه
چنین تا بیامد بر تخت شاه
کسی گفت نزدیک شاه جهان
که آمد فرستاده پهلوان
شهنشاه ایران ورا پیش خواند
به نزدیکی پیشگاهش نشاند
همان نامه نزدیک شاه زمین
نهاد و برو خواند بس آفرین
بپرسید ازو خسرو نامدار
زکار فرامرز و وز کارزار
فرستاده با شه یکایک بگفت
زنیک و بد آشکار ونهفت
سپرد آنچه آورده بد سر به سر
به گنجور شاهنشه دادگر
شهنشه پسندید و کردآفرین
بدان شیر دل پهلوان زمین
فرستاده را خلعت و اسب داد
برو بر بسی آفرین کرد یاد
ز رزم و ز پرخاش روز نبرد
نخستین که بر نامه بنهاد دست
زعنبر سر خامه را کرد مست
ستایش نمودش زیزدان پاک
خداوند کیوان و خورشید وخاک
خدایی که جان و روان آفرید
به یک مشت خاکی توان آفرید
ازوباد بر شاه ایران درود
مبادا کم و کاست آن تار و پود
رسیدم به قنوج ای شهریار
ابا رای هندی شه نامدار
یکی مرد بودی مهارک به نام
بداندیش و خیره سر و ناتمام
همان جای رای آمدش آرزوی
چنان ابله و ناکس و خیره روی
به بخت شهنشاه ایران زمین
بپرداختم بیخ او از زمین
نشاندم به تخت خود آن نامدار
به فیروزی ودولت شهریار
کنون بنده ام شهریار جهان
چه فرمایدم آشکار و نهان
فرستاده برجست و آمد به راه
چنین تا بیامد بر تخت شاه
کسی گفت نزدیک شاه جهان
که آمد فرستاده پهلوان
شهنشاه ایران ورا پیش خواند
به نزدیکی پیشگاهش نشاند
همان نامه نزدیک شاه زمین
نهاد و برو خواند بس آفرین
بپرسید ازو خسرو نامدار
زکار فرامرز و وز کارزار
فرستاده با شه یکایک بگفت
زنیک و بد آشکار ونهفت
سپرد آنچه آورده بد سر به سر
به گنجور شاهنشه دادگر
شهنشه پسندید و کردآفرین
بدان شیر دل پهلوان زمین
فرستاده را خلعت و اسب داد
برو بر بسی آفرین کرد یاد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۵۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۳ - کشتن فرامرز، مهارک هندی را
گوهر بعدی:بخش ۱۱۵ - نامه شاه کیخسرو به فرامرز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.