هوش مصنوعی:
متن روایتگر غم و اندوه زال ستمدیده پس از مرگ فرامرز است. او از روزگار بیوفا شکایت میکند و خواهرانش نیز با شنیدن خبر، به عزاداری میپردازند. آنها با گریه و زاری، موهای خود را میبرند و خاک بر سر میریزند. هر کس که این داستان را میشنود، دلش از درد و کین پر میشود. در پایان، گوینده از فرامرز یاد میکند و بیان میکند که جهان به کسی وفا نمیکند و تنها باید دل به جهانآفرین بست.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عاطفی مانند غم، اندوه و مرگ است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال سنگین باشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای ادبی ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری داشته باشد.
بخش ۱۸۸ - خبر یافتن زال از کشته شدن فرامرز
به زال ستمدیده رفت آگهی
که گشت از فرامرز،گیتی تهی
بزد آه و بگسست از لب،نفس
همی زد سر خویش را بر قفس
همی گفت کای بیوفا روزگار
برآوردی از ما به یک ره دمار
همان خواهرانش خبر یافتند
زگیتی همه روی برتافتند
به خنجر بریدند عنبر کمند
به فندق شخودند بادام وقند
ز نرگس،شب وروز در ریختند
به مشک سیه خاک بربیختند
شب وروز،گریه شد کارشان
زدن دست بر سینه،کردارشان
هرآن کس کزین داستان یاد کرد
دلش گشت از کین بهمن به درد
زکار فرامرز پرداختیم
جهان ار ازین سوز بگداختیم
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
که گشت از فرامرز،گیتی تهی
بزد آه و بگسست از لب،نفس
همی زد سر خویش را بر قفس
همی گفت کای بیوفا روزگار
برآوردی از ما به یک ره دمار
همان خواهرانش خبر یافتند
زگیتی همه روی برتافتند
به خنجر بریدند عنبر کمند
به فندق شخودند بادام وقند
ز نرگس،شب وروز در ریختند
به مشک سیه خاک بربیختند
شب وروز،گریه شد کارشان
زدن دست بر سینه،کردارشان
هرآن کس کزین داستان یاد کرد
دلش گشت از کین بهمن به درد
زکار فرامرز پرداختیم
جهان ار ازین سوز بگداختیم
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۸۷ - گرفتار شدن فرامرز به دست غلامان بهمن
گوهر بعدی:بخش ۱۸۹ - سخن در بی وفایی روزگار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.