هوش مصنوعی: پنجاه مرد فرزانه از مرز چین به درگاه شاه می‌آیند و از ظلم حاکم جدید چین شکایت می‌کنند. آنها از شاه می‌خواهند که مانند گذشته که جهان را از ظلم ضحاکیان پاک کرد و عدالت را برقرار نمود، این بار نیز به داد آنها برسد. آنها از ظلم و ستم حاکم جدید که خود را خدا می‌خواند و مردم را به رنج انداخته است، گله می‌کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و تاریخی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان ادبی و کهن ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.

بخش ۲۳۱ - داد خواستن مردمان از دست کوش، شاه چین

چنان بود یک روز کز مرز چین
ز فرزانه پنجاه مرد گزین

خروشان به درگاه شاه آمدند
ستمدیدگان دادخواه آمدند

که زنهار، شاها، به فریادرس
که جز تو نداریم فریادرس

جهان پاک کردی ز ضحاکیان
به نیروی یزدان و فرّ کیان

ز داد تو آباد شد هند و روم
نمانده ست ویران یک انگشت بوم

زمین را تو آباد کردی به گرز
تو کردی به هر جای تابنده برز

ز تیغ تو پنهان ستم در جهان
ز داد تو بدخواه یکسر نهان

جهان اندر آسانی و ما به رنج
نه فرزند ماند و نه کاخ و نه گنج

گرازی نشسته ست بر تخت چین
به رنج اندر از دست او آن زمین

درم دارِ آن مرز درویش گشت
ستمکار و بدخو و بدکیش گشت

نخواند همی خویشتن جز خدای
تو مپسند از وی شه پاکرای
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۳۰ - بازگشتن قارن از سقلاب و روم بنزد فریدون
گوهر بعدی:بخش ۲۳۲ - رای زدن فریدون با قارن در کار کوش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.