۲۰۱ بار خوانده شده

بخش ۲۵۱ - بازگشت قارن بنزد فریدون

وز آن پس به سه ساله قارن رسید
بیامد فریدون کی را بدید

زمین بوس کرد و ستایش نمود
فریدون بر او آفرین بر فزود

فراوانش بستود و دادش امید
همین داشتم از تو، گفتا امید

به کامم رسانیدی ای پهلوان
که بادی همه ساله روشنروان

به خوردن نشست آن سَرِ سروران
چهل روز با رنجدیده سران

سپاهش بدو داد با کشورش
بشد با سپه، شادمان لشکرش

فریدون همی بود با ایمنی
ببست از جهان راه اهریمنی

تن کوش بیدادگر بسته ماند
چهل سال جان و دلش خسته ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۵۰ - رسیدن کوش بنزد فریدون و بند کردن او در دماوند
گوهر بعدی:بخش ۲۵۲ - جنگهای ایرانیان با سیاهان بجه و نوبی در کشور باختر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.