هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق خود سخن می‌گوید. او از درد دوری و جفای معشوق شکایت می‌کند و آرزوی وصال او را دارد. شاعر از ناتوانی خود در بیان صفات معشوق و از تأثیر عمیق عشق او بر قلبش می‌گوید. همچنین، او از ترس از دست دادن معشوق و از زیبایی بی‌نظیر او سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و فراق نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

تکه ۲

می‌ندانم چکنم چاره من این دستان را
تا به دست آورم آن دلبر پردستان را

او به شمشیر جفا خون دلم می‌ریزد
تابه خون دل من رنگ کند دستان را

من بیچاره تهیدستم ازان می‌ترسم
که وصالش ندهد دست تهیدستان را

دامن وصلش اگر من به کف آرم روزی
ندهم تا به قیامت دگر از دست آن را

در صفاتش نرسد گرچه بسی شرح دهد
طوطی طبع من آن بلبل پردستان را

هوس اوست دلم را چه توان گفت اگر
دست بر سرو بلندش نرسد پستان را؟

نرگس مست وی آزار دلم می‌طلبد
آنکه در عربده می‌آورد او مستان را

گر ببینم رخ خوبش نکنم میل به باغ
زانکه چون عارض او نیست گلی بستان را

هر که دیدست نگارین من اندر همه عمر
به تماشا نرود هیچ نگارستان را

نیست بر سعدی ازین واقعه و نیست عجب
گر غم فرقت او نیست کند هستان را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تکه ۱
گوهر بعدی:تکه ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.