۱۷۹ بار خوانده شده

بخش ۳۶۸ - دادگری کوش

وزآن پس جهاندیده کوش سترگ
رها کرد راه بد و خوی گرگ

چو برگِرد آن پادشاهی بگَشت
به فرمان او شد همه کوه و دشت

ز هر کشوری ساو و باژ آمدش
که هر ماه گنجی فراز آمدش

ز مغرب سوی قرطبه بازگشت
به آرام بنشست و دمساز گشت

به چیز کسان در نیاویختی
نه با کودک و با زن آمیختی

اگر داد جُستی کسی زانجمن
همه داد دادی میان دو تن

همه ساله دور از بد بدگمان
شده زیر دستان او شادمان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۶۷ - ساختن طلسم در افریقیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.