هوش مصنوعی:
این شعر به رابطهی پیچیدهی بین روح و جسم میپردازد و بیان میکند که روح در قفس جسم قرار دارد و آرامش نمییابد. شاعر از عشق و اشتیاق روح به معشوق سخن میگوید و اشاره میکند که جسم مانعی برای پرواز روح است. در نهایت، شعر به جدایی روح از جسم و پیوستن به معشوق اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۰۳
چو دید جسم مرا جای آرمیدن، روح
نیارمید در این جسم از تپیدن، روح
غبار کوی تو دانست جسم را ورنه
نداشت طاقت این مشت گل کشیدن، روح
قبول جسم نمی کرد اگر که می دانست
شراب موت در آخر نفس چشیدن روح
هزار مرتبه در گوش من گرفته قرار
برای یک سخن از لعل او شنیدن روح
به هیچ باب دگر رام کس نمی گردد
نهاد چون دل خود بر سر رمیدن روح
چها که دیده نگردیده است در چشمم
برای یک نظر از دور بر تو دیدن روح
علاج نیست که تن پا دراز خواهد کرد
ز جسم چون کند آهنگ سرکشیدن روح
دمید خط چو سعیدا به گرد عارض یار
ز جسم کرد خیال برون دمیدن روح
نیارمید در این جسم از تپیدن، روح
غبار کوی تو دانست جسم را ورنه
نداشت طاقت این مشت گل کشیدن، روح
قبول جسم نمی کرد اگر که می دانست
شراب موت در آخر نفس چشیدن روح
هزار مرتبه در گوش من گرفته قرار
برای یک سخن از لعل او شنیدن روح
به هیچ باب دگر رام کس نمی گردد
نهاد چون دل خود بر سر رمیدن روح
چها که دیده نگردیده است در چشمم
برای یک نظر از دور بر تو دیدن روح
علاج نیست که تن پا دراز خواهد کرد
ز جسم چون کند آهنگ سرکشیدن روح
دمید خط چو سعیدا به گرد عارض یار
ز جسم کرد خیال برون دمیدن روح
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.