۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۱

کو چنان حالی که سازد از چنین حالم خلاص
[یا که ] پروازی که سازد از پر و بالم خلاص

باد عالی پایهٔ ادبار یارب زان که او
کرد بی منت ز منت های اقبالم خلاص

طالب آن هندوم کز یک کف خاکستری
کرد از احرام سفید و خرقهٔ شالم خلاص

باد بالا نوخطان را دست حسن بر کمال
ساختند از جامهٔ چون خامه چون نالم خلاص

داد جام باده بدمستی ز دین بیگانه ای
از چهل تن کرد بیرون وز ابدالم خلاص

دوش در بزم خموشان یک نفس دادند جای
حالتی آمد که کرد از قیل و از قالم خلاص

در حساب روز [و] شب عمرم سعیدا صرف شد
کرد آن رخساره و زلف از مه و سالم خلاص
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.