هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که مخاطب را به ترک دلبستگیهای دنیوی و روی آوردن به بندگی خدا دعوت میکند. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند «تیغ در غلاف» و «کوه قاف»، بر ضرورت خروج از محدودیتهای نفسانی و رسیدن به حقیقت تأکید میکند. در پایان، با اشاره به بخشندگی خداوند، از مخاطب میخواهد با اطمینان و بدون ترس به سمت او حرکت کند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده در این شعر، درک کامل آن را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد. همچنین، برخی از مضامین مانند ترک دنیا و بندگی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل میگیرد.
شمارهٔ ۴۱۸
ترک دنیا کن و از دنیا ملاف
چند باشی چون زنان زیر لحاف
جوهرش کی می نماید با کسی
تیغ تا بیرون نیاید از غلاف
هستی ات تل بزرگی گشته است
چند خواهی کرد این تل را طواف
گر [همایی]خود تو سیمرغی شوی
چون برآیی بر سر این کوه قاف
گر به نفست برنمی آیی به زور
چون توانی کرد با غیری مصاف؟
بندگی کن بندگی کن بندگی
هیچ کس از بندگی نامد معاف
نشئه ای سرشار دارد شعر ما
این شراب از پردهٔ دل گشته صاف
او غفور است ای سعیدا می بنوش
با کریمان کار باشد لاتخاف
چند باشی چون زنان زیر لحاف
جوهرش کی می نماید با کسی
تیغ تا بیرون نیاید از غلاف
هستی ات تل بزرگی گشته است
چند خواهی کرد این تل را طواف
گر [همایی]خود تو سیمرغی شوی
چون برآیی بر سر این کوه قاف
گر به نفست برنمی آیی به زور
چون توانی کرد با غیری مصاف؟
بندگی کن بندگی کن بندگی
هیچ کس از بندگی نامد معاف
نشئه ای سرشار دارد شعر ما
این شراب از پردهٔ دل گشته صاف
او غفور است ای سعیدا می بنوش
با کریمان کار باشد لاتخاف
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.