هوش مصنوعی: شاعر در این متن از گذراندن خود از می‌نوشی و دوری از خرابات و خانقاه سخن می‌گوید. او از بی‌وفایی ساقی و دوستان ناکام شکایت دارد و به بی‌حاصلی این امور اشاره می‌کند. همچنین، از دل‌بستن به چیزهای بی‌ثمر و ناپایدار مانند شراب و معاشرت‌های بی‌فایده ابراز نارضایتی می‌کند. در پایان، به سلام و ادب در برخورد با دوستان اشاره کرده و از بی‌شرمی دلبران انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۵۲

گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه و جام
که هر سه بی ته و بی حاصلند و بی انجام

به شر مبایعه کردن به آب دادن خویش
نه کار اهل حضور است مرد خیر انجام

تو را چو دیگ ز خامی به جوش می آرد
شراب ناب بود گرچه همچو نقرهٔ خام

نه خانقه نه خرابات می روم دیگر
که من گذشته ام از لطف خاص و صحبت عام

گذشتم از می و ساقی خدا گواه من است
که هر دو عهد شکستند با من ناکام

چه سود از این دو حریف به صد حریف روی
که نی ز خاص حذر می کنند و نی از عام

به دوستان زبانی بس است این که به دل
سلام می کنم و می دهم جواب سلام

ز بی وفایی ساقی دلم ز می بگرفت
وگرنه فرق ندانم من از حلال و حرام

کجاست شرم به این دلبران هرزه نگاه
که گه درون دل و گاه می روند به بام

بزن سبو به سر خم به شیشه پا مگذار
که نسبتی است به دل شیشه را در این ایام

چه کافری است سعیدا که چون از او پرسی
نه حق شناسند و نی بت شناسد و نی رام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.